ما و دیدگاههایمان در رابطه رژیم، مجاهدین و مخالفین مجاهدین

جوابی به رهبر مخفی مجاهدين و تـعدادی از اعضای جدا شده مجاهدين که همه چيز را سياه و سفيد بررسی و تحليل ميکنند طی چند هفته گذشته جهان شاهد شکست مفتضحانه سازمانی بود که بجز خيانت و دروغگوئی و جاسوس پروری کار ديگری برای مردم ستمديده و در بندمان نکرد و نميکند. با دستگيری رئيس جمهور انتصابی شورای ملی رجوی بار ديگر چهره واقعی و پنهان اين فرقه مذهبی بهتر شناسانده شد. فرقه ای که برای رسيدن به قدرت و رساندن بقول خودشان "مهر تابان" به ايران عملا فتوای جهاد و خودسوزی ميدهد. با نگاهی به سايت جبهه همبستگی و با ذره ای درايت و تيزهوشی به عمق دجاليت و عوام فريبی اين فرقه پی ميبريد توجه کنيد سايت جبهه همبستگی : آزادی رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران به هر قيمت و با هر بها. شهيد" ندا حسنی" گلی فروزان از باغستان ازادی مريم. و... سازمان مجاهدين از طرفی فتوای اتمام خودسوزی را صادر ميکند و از طرفی آزادی مريم را با هر بها و قيمت ميخواهد بپردازد. اگر به سايت جبهه همبستگی نظری بيافکنيد با ديدن تصاوير انسانهائی که خود را به آتش ميکشند مواجه ميشويد. بي شک از خود خواهيد پرسيد چرا، چرا؟ بعضی ها نفت و بنزين را ميخرند و کبريت را هم ميدهند و خود تماشاچی سوختن نسلی ميشوند که جرمشان آزادی خواهی و حق طلبی بود. نسلی که قربانی سياستهای غلط حاکمان جمهوری اسلامی و فرقه رجوی شد. نسلی که بخيال خود برای رهائی و آزادی ملتی در بند بپا خواسته بود. زمانی که به سازمان مجاهدين پيوستيم هرگز فکر نميکرديم که رجوی روزی اين سازمان را به يک فرقه مذهبی و استبدادی مبدل سازد و تنها هدفش نابود کردن استعداهای بشری و رسيدن به قدرت باشد. زمانی که برای احقاق حقوق مردممان به زندان رفتيم و شکنجه شديم، نميدانستيم که در جنايات و خيانتهای رجوی به مردم ايران شريک خواهيم شد. به خيال خود برای رهاندن مردممان از چنگال استبداد دينی مبارزه ميکرديم اما نمیدانستيم که در چنگال فرقه ای گرفتار آمده ايم که جزء دروغگوئی وخيانت و جاسوس پروری چيز ديگری در چنته ندارد. اما بمحض بيدار شدن از خواب غفلت صف خود را از صف تمامی نامردان و دروغگويان و جاسوسان جدا نموده و به گناه بزرگ خود در قبال مردم ايران نيز واقف و آگاه ميباشيم. از بدو جدائيمان ازسازمان مجاهدين طی 10 سال زندگی در يک کشور بيگانه نشان داده ايم که ما کيستيم و در چه صفی هستيم. طی روزههای گذشته مقالاتی در رابطه ما در سايت مجاهدين و سايتهای وابسته به رژيم جمهوری اسلامی و برخی از جداشدگان از سازمان مجاهدين که متاسفانه در اثر تحريکات و ضديت کور با مجاهدين به شغل زشت جاسوسی گمارده شده اند بوديم. مقالاتی بنام آقای فرشيد ابراهيمی و برهان وکيلی در سايتهای سپيده و نگاه نو و جبهه همبستگی در مورد ما عاری از تاثير پذيری از فرهنگ و ادبيات سازمان مجاهدين رجوی و حاکمان رژيم جمهوری اسلامی نبود . هدف از نوشتن نه پاسخگوئی به اين افراد است و نه نقد اين افراد. زيرا افرادی بنام فرشيد ابراهيمی و برهان وکيلی اساسا وجود خارجی ندارند و ساخته و پرداخته ذهن افرادی هسنتد که در ضديت مطلق و کورکورانه با مجاهدين به جاسوسی و خودفروشی پناه آورده اند. ابتدا بايستی بگوئيم که از درج مقالاتی اين چنينی نه تنها ناراحت نيستيم بلکه فوق العاده خوشحال هم هستيم. زيرا افراد با تبادلات فکريشان و چالشهايشان بهتر شناخته ميشوند. مهمتر از اين اذعان به واقعيت تلخی است که گريبانگير مردم و فرهنگ ماست و آنهم اينست که جوی سالم برای تبادل نظر فکری و دخالت مستقيم افراد در گفتگوها وجود ندارد. و درج چنين مقالاتی را به فال نيک ميگيريم و نشانه ای از آغاز تبادلات فکری ميدانيم اما اميدواريم که در آينده با دلايل منطقی و با فاکت و نمونه های واقعی بياييد. لذا ما عکس العمل اقايان فرضی "ابراهيمی و توکلی" را به فال نيک گرفته و اميدواريم که در آينده جرات و شهامت آنر ا پيدا کنند که با اسم و رسم واقعی و در يک جوسالم و منطقی ما را به چالش به طلبند. گرچه ميدانيم که اين افراد وجود خارجی ندارند ولی وظيفه انسانی و ملیمان حکم ميکند تا چند نکته را جهت آگاهی خوانندگان عزيز و در حقيقت در راستای شناساندن ايدئولوژی فرقه رجوی و چهره افرادی که بزعم خود لباس خيانت را از تن بدر کرده و به خيانت خود نيز واقفند بيان نمائيم. در حقيقت سوال ما خطاب به آندسته از انسانهائی است که ضديت مطلق با مجاهدين چشم و گوششان را کور و کر نکرده و لباس خيانت را با لباس جاسوسی معامله نکرده اند.1 - رژيم جمهوری اسلامی ما را متهم به دشمنی باخدا و خلق وقران ميکند. زندان رفته، شکنجه شده و آواره و تبعيدی هم که هستيم.2- سازمان مجاهدين خلق ما را متهم به جاسوسی برای رژيم جمهوری اسلامی ميکند.3 برخی جداشدگان از سازمان مجاهدين هم ما را متهم به داشتن افکار رجويسم و خيانت ميکنند.
آن يار کز او گشت سر دار بلند جرمش اين بود که اسرار هويدا ميکرد در حقیقت ما هم مخالف سياستهای رژيم جمهوری اسلامی هستيم و همگام با مردم ايران خواهان برگزاری انتخابات و رفراندم هستيم ما سازمان مجاهدين خلق را يک سازمان تروريستی ويک فرقه مذهبی و جاسوس پرور ميدانيم. ما مخالف هرگونه جاسوسی و خيانت از طرف برخی از جداشدگان سازمان مجاهدين به خاطر ضديت کور با مجاهدين هستيم. ما به هيچ دسته و گروهی وابستگی فکری و تشکيلاتی نداشته و نداريم و چاپ مطالب و سخنرانيهای ما در سايتی و يا نشريه ای و یا نشستن در کنار افراد و يا افرادی دال بر همکاری و همفکری ما نبوده و نيست. ما به اصل آزادی و رعايت حقوق بشر برا ی همگان حتی دشمنانمان اعتقاد داريم اساسا تشکلی بنام اعضای جدا شده وجود ندارد و افرادی که بدون ذکر اسم از اين واژه استفاده ميکنند تنها هدفشان گران فروشی به رژيم جمهوری اسلامی است. ما افتخار ميکنيم که از مخالفان سر سخت رژيم جمهوری اسلامی بوده و هستيم و خواهيم ماند و تا احقاق حقوق مردم ايران از پای نخواهيم نشست. ما مخلاف ايدئولوژی و سياستهای غلط سازمان مجاهدين بوده و هستيم. ما مخالف هرگونه جاسوسی و همکاری با رژيم جمهوری اسلامی بخاطر ضديت کور و هيستريک با مجاهدين بوده و هستيم و هرگونه همکاری با رژيم برای رسيدن به هدف که همانا از دور خارج ساختن مجاهدين است محکوم ميکنيم. اما چند کلامی خطاب به آقای ابراهيمی و وکيلی که وجود خارجی ندارند ولی يدک کش ايدئولوژی سران جمهوری اسلامی و فرقه رجوی هستند. استدلات شما مبتنی بر تماسهای تلفنی با هواداران و افرادی است که ما هيچگونه ارتباط و تماسی با آنها نداشته ايم. حال سوال ما از شما اينست که تا بحال در کجای اين کره پهناور خاکی ديده ايد و يا شنيده ايد که بر اساس چند استدلال تلفنی ميشود فرد يا افرادی را محاکمه و اعدام کرد. آقای ابراهيمی شما که دارای اين استعداد درخشان در قضاوت هستيد و با اختراع چنين متد جديدی و بدون داشتن سواد سياسی و قضائی چنين حکم ميفرمائيد بايد بگوئيم که آينده تان بسيار درخشان است. شما آنقدر از دنيای سياست وگفتگوی سالم و ديالوگ فاصله داريد که انتقاد سالم و پاسخگوئی که لازمه رشد فکری و فرهنگی ماست را حملات هيستريک و ارتجاعی مينمائيد. بنظر ما انسانها اين حق را دارند که در جوی سالم و بدون غرض و مرض با هم به تبادلات فکری بنشينند. به شما پيشنهاد ميکنيم که يک دوره کلاسهای تمرين برقراری ارتباطات و گفتگوها بگذرانيد تا بفهميد که انسانها به ديالوگ و کفتگوی سالم نياز دارند وچگونه بايد با هم به گفتگو بپردازند. ما با کمال ميل تمايل داريم تا به شما بعنوان يک هموطن فنون لازم را در اين زمينه بياموزيم. شما ما را متهم به رجو.يسم، فردپرستی و داشتن کيش شخصيت نموده ا يد. اما اگر هر فرد منصفی و حتی خودتان بدون کلاه نگاهی به نوشته شما بيندازد ميبيند که فرهنگ نوشتاری شما همان فرهنگ و ادبيات سران رژيم و رجو.يست که بجای بکار بردن استدلات منطقی و واقعی و عملی به سفسطه کردن و استفاده از واژه های خيالی و همان فرهنگ قبيح برچسب زدن پرداخته ايد. انتقاد از خانم افشاری و يا هرکسی ديگر انتقادی سازنده و رو به رشد است و ما انرا منفی نميبينيم و حتی لازمه رشد افراد ميدانيم. اما هيهات که شما سخت نياز به گذراندن يک دوره آموزشی هستيد تا بدانيد که کنش و واکنش های فکری چگونه راه سالم فکر کردن و زيستن را هموار ميکند. البته تقصير شما نيست که هنوز قادر به درک اين واقعيت ها نيستيد. زيرا رژيم جمهوری اسلامی و فرقه رجوی راهی را برای سالم زيستن و درست انديشيدن و چالش نگذاشته اند. همه چيز يا سياه است و يا سفيد. شما هم بخاطر همان تنگ نظريهای فکريتان که ناشی از ايدئولوژيهای حاکم بر افکارشما ميباشد بهتر از اين نميتوانيد عمل کنيد. شما چگومه قاضی هستيد که حق آزادی بيان و انتقاد را از ديگران سلب ميکنيد. آيا شما رجويسمی هستيد يا ما؟ افرادی از قبيل حسن حاتمی، امرالله ابراهيمی، جمشيد تفريشی و بابائی را بعنوان منبع خبريتان ذکر فرموده ايد. طبق اظهارات شما اين افراد با ما در ارتباط بودند و به شما گفتند که آقای اسکندری چگونه فردی است. آيا ميتوانم از شما بپرسم از چه کسی دستور گرفتيد تا در رابطه با ما تحقيق کنيد؟رژيم يا مجاهدين ؟ شغل شريف حضرتعالی چه هست؟ چقدر بابت اين گزارش بی اساس در یافت کرديد؟ ما از ابتدای سکونتمان در هلند در شهر خرونينگن هلند در شمالی ترين نقطه اين کشور زندگی ميکنيم و افرادی نظير آقايان مسعودی، تفريشی حاتمی و غيره را نديده ايم و نميدانيم چه جور قيافه ای دارند. ما تنها يک و يا دو بار در رماديه آقای ابراهِمی و حاتمی را ديده ايم و با هيچ کدام از اين افراد نه رابطه ای داشتيم و نه تبادل فکری. پس چطور ميشود که اين افراد در رابطه با ما صحبت کردند. يا شما دروغگو هستيد و يا اين افراد. اما آنچه که از ابتدای نوشته شما تا انتهای ان به چشم ميخورد جزء دروغگوئی چيز ديگری نيست و این هم گناه تو نيست زيرا نا خواسته در همان سيستم فکری رجوی گرفتار آمديد و به زعم خود رها شده ايد اما نوشته شما حاکی از غوطه ور بودنتان در سيستم فکری رجوی دارد. ضمنا بعد از پی بردن به ماهيت واقعی و مخوف مجاهدين از هر امکان سالمی برای ترويج و روشنگری عليه اين فرقه استفاده کرده و ميکنيم. اما نشر اين افکار در سايتی و يا مجله ای و يا درج اسم ما در کنار اسامی ديگر دال بر همکاری ما را نداشته و ندارد. ما نه جزء نشريه پيوند بوده و هستيم و نه با گردانندگان اين نشريه وحدت فکری داريم. ديديد که با زهم خطا کرديد و قبل از محاکمه حکم قتل را صادر کرديد. شما مرا متهم به کردکشی کرديد. از انجائی که از ابتدای بررسی نوشته تان تا بحال عدام صداقت و قضاوت شما بر همگان بارز شده لذا قضاوت را بر عهده مردم ايران ميگذاريم. ما نه تنها از شرکت در يک دادگاه مردمی در رابطه با رسيدگی به جنايتها و خيانتهای فرقه رجوی به مردم ستمديده ايران و کردها نمي هراسيم بلکه استقبال هم ميکنيم. ما با کمال ميل حاضريم تا در مقابل وجدان بيدار مردم ايران گواهی بدهيم و به سهم خود به حقيقت تلخی که همکاری ما با سازمان مجاهدين باعث به عقب انداختن و کند کردن موتور تحولات در ايران شده اذعان کنيم
خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان تا سيه رو شود هر که در او غش باشد ضمننا با خواندن کتاب خزان آرزوها پی خواهید برد که نقش من و ما در عمليات مرواريد چه بوده و عمل روشنگرانه من و افراد صادق تا بحال باعث شده که جنايات فرقه رجوی در قبال کردها جهانی شود، نه آنانی که در ازای دريافت پول و جاسوسی به جان آزادگان راسيتين افتاده اند. شما در نوشتارتان گاهی ما را متهم به جاسوسی برای رژيم، گاهی برای مجاهدين و گاهی هم افرادی بيمار و روانی که بايستی در بيمارستان بستری شوند نموده ايد. آيا حالا ميشود که ما از شما آقايان وکيلی، ابراهيمی و فرقه رجوی دعوت به عمل بياوريم و شما را به يک مناظره سالم دعوت کنيم تا دلايل جاسوس بودنمان را برای همه رو کنيد. اين گوی و اين هم ميدان به اميد ايرانی آزاد و آباد و دمکراتيک هلند 30 ژوئن 2003 طاهره خرمی و محمدرضا اسکندری