سلام امروز که بعد از چند وقت اومدم از همجنس گرایی از چند تا منبع مختلف براتون مطلب گذاشتم...امیدوارم بهره کافی را ببرید....اول از کتابی شروع میکنم که به نظر من یکی از بهترین کتاب هاست...کتاب جامعه شناسی از آنتونی گیدنز ترجمه منوچهر صبوری
همجنس گرایی
همجنس خواهی در همه ی فرهنگها وجود دارد.با وجود این مفهوم شخص همجنس خواه (homosexual person)-کسی که آشکارا از لحاط سلیقه جنسی اش از اکثریت جمعیت جدا گردیده-مفهوم نسبتا جدیدی است.پیش از قرن ۱۸ به نظر نمی رسد که این مفهوم وجود داشته است.عمل لوط توسط مقامات کلیسا و قانون محکوم گردیده بود؛در انگلیس و چندین کشور دیگر مجازات مرگ برای ان تعیین شده بود.اما لواط به طور اخص به عنوان یک تخلف همجنس خواهانه تعریف نگردیده بود.
این عمل به روابط بین مردان و زنان و حیوانات بین خودشان تطبیق می کرد. اصطلاح همجنس خواهی (homosexuality)در دهه ی ۱۸۶۰ ابداع گردید، و از آن پس همجنس خواهان بیش از پیش به عنوان نوع جداگانه از افراد که دارای انحرافات جنسیشی بعد از این زمان آغاز می گردد.
مجازات مرگ برای اعمال غیر طبیعی در ایلات متحده آمریکا پس از استقلال و در اروپا در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم لغو گردید، اما تقریبا چند دهه پیش در بریتانیا و تقریبا همه کشورهای دیگر غربی همجنس خواهی همچنان عملی تبهکارانه به شمار می رفت.
همجنس گرایی
همجنس خواهی در همه ی فرهنگها وجود دارد.با وجود این مفهوم شخص همجنس خواه (homosexual person)-کسی که آشکارا از لحاط سلیقه جنسی اش از اکثریت جمعیت جدا گردیده-مفهوم نسبتا جدیدی است.پیش از قرن ۱۸ به نظر نمی رسد که این مفهوم وجود داشته است.عمل لوط توسط مقامات کلیسا و قانون محکوم گردیده بود؛در انگلیس و چندین کشور دیگر مجازات مرگ برای ان تعیین شده بود.اما لواط به طور اخص به عنوان یک تخلف همجنس خواهانه تعریف نگردیده بود.
این عمل به روابط بین مردان و زنان و حیوانات بین خودشان تطبیق می کرد. اصطلاح همجنس خواهی (homosexuality)در دهه ی ۱۸۶۰ ابداع گردید، و از آن پس همجنس خواهان بیش از پیش به عنوان نوع جداگانه از افراد که دارای انحرافات جنسیشی بعد از این زمان آغاز می گردد.
مجازات مرگ برای اعمال غیر طبیعی در ایلات متحده آمریکا پس از استقلال و در اروپا در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم لغو گردید، اما تقریبا چند دهه پیش در بریتانیا و تقریبا همه کشورهای دیگر غربی همجنس خواهی همچنان عملی تبهکارانه به شمار می رفت.
همجنس گرا و هم جنس باز
از آغاز خلقت تاکنون بحث روابط جنسی یکی از مقوله های مهم و جنجالی در زندگی بشر بوده است. انسانها در طول قرنهای متمادی تلاش کرده اند به شیوه های مختلف از روابط جنسی خود لذت ببرند یکی از نکات لذت بخش در زندگی انسانی روابط عاشقانه جنسی است.
تلاش نگارنده در این مقاله بر آنست تصویر واضحی در مورد همجنس گرائی و همجنس بازی ارائه دهد.
بحث همجنس گرائی " Homosexual" یکی از مقوله هائ است که ریشه در تاریخ بشریت دارد. این مسئله در جهان غرب پس از کش و قوس های فروان،مخالفت گسترده کلیسا ها و تثبیت حقوق شهروندی به نقطه خوبی رسیده است. ولی در سایر نقاط جهان هنوز نه تنها در این رابطه به صورت جدی بحث و گفتگوئی صورت نگرفته است بلکه با قدرت گرفتن حکومت های مذهبی در آسیا و افریقا این مسئله به مشکل بزرگی تبدیل شده است.بخاطر اعمال فشار از طرف جناح های مذهبی، طرفداران حقوق هم جنسگرایان بعضی اوقات به اشتباه می افتند و به حمایت از هم جنس بازان و یا به قول مردم بچه بازها دست می زنند.از انجائی که بحث پیرامون مسئله همجنس گرائی مردود شمرده میشود تاکنون کمتر کسی در رابطه با این مقوله مهم به یک بررسی علمی و هم جانبه دست زده است.در همین راستا تصمیم گرفته ام به عنوان یک کارشناس علوم اجتماعی و تربیتی یک بررسی جامع از این مسئله ارائه بدهم. بدان امید که دیگر دوستان نیز مرا در این راستا یاری رسانند.
اولا باید بدانیم که همجنس گرا به چه کسی می گویند و فرق آن با بچه باز و یا همجنس باز چیست.
همجنس گرا، داراى احساسات جنسى نسبت به جنس موافق(مرد با مرد و یا زن با زن) است و از این نوع روابط جنسی لذت می برد و تمایلی به رابطه جنسی با جنس مخالف خود ندارد. در مقابل این گرایش جنسی به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد دگرجنسگرا و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به همجنس خود تمایل دارند دوجنسگرا میگویند.
هم جنس باز یا بچه باز، به افرادی گفته می شود که برای ارضائ جنسی خویش از کودکان و جوانان و یا هم جنس های خود بدون اینکه طرف مقابل لذتی از رابطه جنسی ببرد استفاده می کند. به این قبیل افراد که عموما با افراد زیر 18 سال عمل جنسی انجام می دهند پدوفیل گفته می شود.
در فرهنگ اسلامی نیز به ارتباط جنسی بین مردان «لواط» (برگرفته از نام لوط پیامبر قومی که به این کار مشهورند) و به ارتباط جنسی بین زنان «مساحقه» میگویند. در گویش مردم
افراد همجنسگرا مرد همجنسباز می گویند و این کلمه ریشه در فرهنگ مذهبی مردم و شیوه های ارضای جنسی هم جنس بازان دارد.
متاسفانه باید گفت که در جامعه ما به خاطر سرکوب تمام عیار و فقر فرهنگی تا به حال این مسئله از لحاظ اجتماعی توسط کنشگران اجتماعی مورد بررسی و تحقیق قرار نگرفته است.و هیچ کس نمی داند که چه تعداد هم جنسگرا و چه تعداد هم جنس باز در ایران داریم.
قبل از وارد شدن به بحث تفکیک این دو مقوله بهتر است به این بپردازیم در ایران ارتباطات جنسی چگونه است.
در جامعه ای که ارتباط دو جنس مخالف با هم جرم است، پس برقراری روابط جنسی هم جنس ها کاری آسان و بدون درد سر است.اما آیا این روابط همیشه با آزادی کامل و به دلخواه صورت می گیرد. در این رابطه باید بگویم نه.
در تمام لایه های جامعه از آخوند حوزه گرفته تا دانشجو و دانش آموز این ارتباط وجود دارد و خواهد داشت. اما در جاهائی که ارتباطات بسته و افراد در محیط بسته تری زندگی می کنند این روابط بیشتر وجود دارد. در زندانها، حوزه های دینی، و شهرهای مذهبی این مسئله حاد تر است. حتی در بین سازمانهای سیاسی و در بین زندانیان سیاسی هم این مسئله وجود داشته و دارد.اما آیا این روابط را می توان روابط برابر نماید و آن را برابر با روابط هم جنس گرایان که در غرب وجود دارد نامید؟
پاسخ من به این سوال خیر است.زیرا این نوع روابط جنسی بر مبنای دوستی و علاقه به هم جنس خود نیست. بلکه بخاطر عدم آزادی و در خفاء صورت می گیرد. بیش از 90 در صد افرادی که دارای قدرت بدنی بیشتر، قدرت سیاسی و مالی هستند به افراد زیر دست خود که از لحاظ عاطفی و جسمی توانائی دفاع از حریم شخصی خود ندارند تجاوز می کنند.در تمام شهرها و روستا های ایران همه ما هزاران نمونه از این نوع قربانیان داریم. در شهری که من زندگی کرده ام دهها نفر وجود داشت که مورد تجاوز قرار گرفته بودند و هیچ کدام به میل خود تن به این کار نداده بودند.فقط یک مرد بود که با رضایت خود و حتی با دادن پول به کسانی که برایش کار می کردند سعی می کرد که مسائل جنسی خود را حل نماید.اما صدها و هزاران نفر دیگر در ایران زندگی می کنند که توسط لاتها و چاقو کشان و یا در شرایطی قرار گرفته که توسط دوستان خودشان مورد تجاوز قرار گرفته بودند.در فرهنگ ایرانی هم اگر یک بار به فردی تجاوز شد، دیگران هم می خواهند نفر دوم باشند.و تازه هم جامعه و هم حکومت قربانی را به محاکمه می کشاند به همین خاطر هزاران انسان و جوان به خاطر آنکه بی آبرو نشود سالها تا زمانی که خود قدرت مقاومت نداشته باشد با تجاوز یک نفر به صورت پنهانی راضی می شود.
حال با این مقدمه می خواهم وارد اصل مطلب شوم.
آیا کسانی که برای ارضائ جنسی خود در محیط بسته ایران از این شیوه ها استفاده می کنند می توان به آنها لقب هم جنس گرا داد. باز هم پاسخ من به این سوال خیر است.
این افراد به خاطر اینکه از چشم ماموران حکومتی در آمان باشند و ماموران حکومتی به رابطه دو جنس موافق شکی نکند دست به این کار می زنند!ضمنا در این رابطه جنسی کمترین احساس دوستی و آزادی وجود ندارد.در رابطه ای که یک طرف فاعل و طرف دیگر همیشه مفعول است به نظرهم جنس گرایان اروپائی نمی تواند رابطه هم جنس گرا یانه به ان گفته شود بنا به تجربیات و گفته آنها خیلی به ندرت اتفاق می افتاد که رول فرد برای همیشه مشخص باشد.
من چند نمونه از این روابط که در بین پناهندگانی که از ایران خارج شده اند و خود قربانی این روابط بوده اند می پردازم.
یک مرد ایرانی متاهل در طول زندگی زناشوئی با یک پسر بچه ارتباط جنسی برقرار کرده بود. پسر جوان در مغازه او کار می کرده. مرد ایرانی بعد از سالها استفاده جنسی پسرک را با خودش به هلند می آورد. پسر بچه که دیگر جوان 20 ساله شده بود پس از یک سال اقامت در هلند دیگر راضی به ارتباط جنسی با آن مرد نمی شود. مرد با شیوه های مختلف او را مورد تجاوز قرار می دهد و در نهایت پسر جوان به پلیس داستان را می گوید.مرد همجس باز پسر جوان را که دیگر حاضر به رابطه با او نیست به قتل می رساند. به خاطر اینکه پسرجوان کسی را ندارد مرد متجاوز فقط به 4 سال زندان محکوم می شود و پس از 4 سال از زندان آزاد می شود.
یکی نمونه دیگر: یک جوان هم جنس گرا می گفت به خاطر خوشگل بودنم آنقدر در ایران مورد تجاوز قرار گرفتم که حال دچار مشکل و بحران شدید شده ام و نمی دانم که از چه خوشم می آید.
در ضمن به یاد حرف دوستم افتادم که مسئول سازمان میراث فرهنگی ایران بود. او گفت یک دوست داشت ، اهل تبریز بود و پدرش در زمان شاه دوست داشت که او آخوند شود. او را به حوزه تبریز می برد که در آنجا درس بخواند. یک روز پسر جوان می رود تا از کتابخانه حوزه کتابی را بیاورد. وقتی وارد کتابخانه می شود صدای از حجره بغلی به گوشش می رسد. کنجکاو می شود و در را باز می کند. می بیند که مدیر حوزه یکی از طلبه ها را لخت کرده و دارد با او تجاوز می کند. پسر جوان پا به فرار می گذارد و داستان را به پدرش می گوید. پدرش دست او را می گیرد و او را به کلاس موسیقی می برد. او به جای که آخوند شود به
کار آهنگ سازی روی می آورد.
از این نوع تجاوزات در همه جا اتفاق افتاده و هر روز هم می افتد. اما این حرکت افراد را چه می شود نامید.
آیا می شود این اعمال را آزادی و هم جنس گرائی نامید؟
پس مرز هم جنس گرائی و بچه بازی کجاست؟
کنشگران اجتماعی خوب باید بدانند که هروقت یک نفر به صورت مداوم مورد تجاوز قرار بگیرد دچار مشکل بزرگ روانی و جنسی می شود. در خیلی از موارد فرد قربانی نمی داند که در چه دامی گرفتار شده است. دچار بحران جنسی می شود.
برای اینکه فرق هم جنس گرا و بچه باز و یا همجنس باز را در اروپا بدانیم خلاصه گفتگویم را با دو همجنس گرا هلند ی در اینجا می آورم.
یک نفر که بیش از 55سال داشت و مهندس بود تا دوسال قبل یک زندگی مشترک با زنش داشته بود او صاحب 3فرزند است اما دوسال پیش پس از سالها کشمکش با خودش که هیچ گونه میل به زنش و هیچ جنس مخالفی نداشته بوده و تا 55 سالگی ادامه زندگی مشترکش را فقط به خاطر خانواده و محیط پیرموانش ادامه داده بوده، از همسرش خیلی دوستانه جدا می شود و با یک مرد زندگی جدیدی را آغاز می کند او می گوید در این دوسال بیشتر از تمام زندگیش لذت برده است.
نمونه دوم یک مرد 28ساله است.او از اول هیچ کششی با جنس مخاف نداشته است و همیشه حتی در دوران مدرسه به پسرها علاقه بیشتر داشته است تا دخترهای همکلاسیش. ولی تا 18سالگی از ترس خانواده این مسئله را با آنان در میان نمی گذارد. اما در 18 سالگی و مستقل شدن به رویای خود که زندگی با یک مرد است سامان می بخشد. او می گوید که رابطه جنسی برابر با دوست پسرش دارد و اینطور نیست که یکی فاعل و یکی مفعول باشد. آنان از هم لذت می برند.
اگر این گفته های دو نفر هلندی هم جنس گرا را باآنچه که در کشور ما اتقاق می افتد مقایسه کنیم ، بخصوص آخرین جنایتی در قزوین روی داده بود و یک قاضی به یک جوان 13 ساله تجاوز کرده بوددرمی یابیم که ما در کشورمان پدوفیل و هم جنس باز بیشتر داریم تا هم جنس گرا. هم جنسگرایان هر روز با یک نفر نیستند و رابطه غیر برابر ندارند . آنهائی که این کار را می کنند همان بچه باز ها و یا همجنس باز ها هستند که متاسفانه در کشور ما تعدادشان بیشتراز هم جنس گرایان است.
ما نباید به خاطر دفاع از حقوق انسانی و آزادی، از متجاوزان دفاع نمائیم. اگر چه متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی متجاوز و کسی که به او تجاوز شده جرم آنان را در یک کفه ترازو
قرار می دهد و هر دو را به طور مساوی مجرم می شناسد ولی ما باید سعی کنیم در این رابطه متجاوزان را رسوا و کسانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند مورد حمایت قرار دهیم.
همجنس گرایی یک نیاز طبیعی وجنسی بخشی از انسانهای جامعه اعم از مرد و زن است هرانسانی حاکمیت بر تن وروان، نیاز و عاطفه فردی خود را دارد.اما جامعه هم جنسگرایان ایرانی باید سعی کنند با دادن آگاهی، هم جنس بازان را رسوا نمایند و روشنفکران نیز باید بدانند که نادیده گرفتن حقوق همجنس گرایان و کاربرد خشونت برعلیه آنان یکی از سنتهای زشت فرهنگی ماست.نمی توان از اهمیت نفی خشونت در فرهنگ ایرانی سخن گفت اما در رابطه با خشونت برعلیه هم جنس گرایان سکوت کرد.
در قوانین ایران مجازات همجنس گرایی مرگ است و نوع مرگ را قاضی تعیین می کند(ماده ۱۴۱). این در حالی است که چند روز گذشته در همین جمهوری اسلامی قاضی فلاح در قزوین به یک پسر بچه 13 ساله تجاوز کرده بود.
حال ما باید این دو مقوله را از هم جدا سازیم و در جهت حمایت از هم جنسگرایان و مقابله با بیماران جنسی و یا پدوفیلی در ایران مبارزه نمائیم.هر فردی نمی تواند برای ارضای جنسی خویش، چون رژیم مخالف هم جنسگرا یان است، دست به هر تجاوزی بزند.به نظر من در ایران ما بیشتر هم جنس باز داریم تا هم جنس گرا وهمجنس گرایان ایرانی خود نیز قربانی این جنایت کاران شده اند. البته من از هم جنس گرایان زن ایرانی معذرت می خواهم که در رابطه با مشکل آنان چیز زیادی یاد آوری نکرده ام، چون در این رابطه اطلاعات بسیار کمی دارم.امیدوارم که خود آنان و یا کسانی که در این رابطه اطلاعات داردند به این مسئله بپردازند.
محمدرضا اسکندری
کارشناس اجتماعی هلند
mreskandari@gmail.com
http://www.payieez.blogspot.com/
نظرهای خوانندگان
اولا در کشوری که مراسم خصوصی جشن تولد و عروسی مردم در خیابان خرید و فروش می شود و تفریح عده ای دیدن زنان و دختران در این گونه فیلم هاست، در کشوری که هر فرد مونثی که کنار خیابان در انتظار تاکسی است از نظر اکثریت مردان رهگذر موضوع تماشای جنسی است و از سوی مسافرکش ها برخوردی همچون یک فاحشه می بیند، در کشوری که همخوابگی با جنس مخالف خارج از ازدواج جرم تلقی می شود و زندان و شلاق و اعدام پاداش آن است، طبیعی ترین و بی ضررترین پاسخ جنس مذکر به نیازهای جنسی اش خودارضایی از طریق تماشای تصاویر اینترنتی است. باید دید چه جور قوانین و مقرراتی این ملت را به این درجه حقیر و خفیف کرده که به این حد سقوط کنند؟ به شما قول می دهم که بدتر از این هم خواهد شد. سی سال اعدام قاچاقچیان مواد مخدر و به «جزیره» فرستادن معتادان چیزی به جز این به بار نیاورده که ایران را به مقام نخست جهان در اعتیاد و مجازات اعدام (به نسبت جمعیت) برساند.
فيلترينگ سايتهاي ايراني بيش از اينكه به سايتهاي غير اخلاقي بپردازد سايت ها و وبلاگ هاي سياسي و آزادي خواه را هدف گرفته است.اگر روزي شنيدي كه خود اينها سايتهاي غير اخلاقي را ساپورت مي كنند زياد تعجب نكن چون هر چه جوانان اين سرزمين به سكس و از سوي ديگر اعتياد و هر مشغوليت ديگري غير از سياست و فكر كردن مشغول باشند دوام اينها بيشتر خواهد بود.خدا نكند تو با آقاي مرتضوي موافق باشي چون فردا كه آمار سايتهاي بسته شده و مجازات شده شان را ببيني متوجه مي شوي كه نسبت سايتهاي آزاديخواه و بقول آقايان ضد دين مسدود شده و مجازات شده نسبت به سايت هاي پرونو هزار به يك است
ثانیا اینکه حد و حدود پورنوگرافی ممنوعه کجاست؟ آیا آقای مرتضوی هم منظورشان تنها پورنوگرافی زیر سن قانونی و یا تجاوز گونه است؟یا باید از فردا منتظر باشیم که مثلا هادی خرسندی هم به جرم اشاعه پورن تحت تعقیب قرار گیرد.یا فلانی به خاطر یک شوخی بیضرر جنسی که با فلان رفیقش در وبلاگش کرده.تجربه به ما میگوید احتمال دومی بسیار بیشتر است.
ثالثا اینکه مجازات های مربوطه در بقیه دنیا کدامند؟آیا میدانید جناب مرتضوی به لایحه ای اشاره میکند که مجازات تا اعدام را برای متخلفین در نظر گرفته است؟آیا واقعا به قوانین جدیدی برای اعدام نیاز داریم؟
رابعا اینکه بر طبق تجربه جنابعالی گفته شدن کدام حرف از سوی مسئولین ،حق مشابهی برای شهروندان و رسانه ها ایجاد کرده است که این دومی باشد؟مگر نه اینکه همین حالا مسئولین در رده های مختلف در مورد مساله هسته ای و رابطه با آمریکا از زوایای مختلف سخن میگویند اما رسانه ها از وارد شدن به این مقولات منع شده اند؟کجای مساله را به فال نیک گرفته اید؟
این لیست را میتوان تا بندهای متعدد دیگر ادامه داد.منتظر پاسخی از شما خواهم بود
به همین ترتیب، در ایران خط قرمزها جایی بسیار احمقانه تر از سکس خانوادگی قرار دارند: یک نفر اگر به عشق بازی در روابط عاشقانه اش اشاره کند در وبلاگش ممکن است تخته بشود.
به علاوه ی تمام این ها، به عنوان یک فرد نظرم این است که چه در ایران، چه در جهان، سن دانستن مسائل جنسی زمانی است که کودکان بخواهند بدانند. به جای این که به مرتضوی "دمت گرم" بگویید، باید تابوهایی که موجب می شوند در خانواده ها این مسائل مطرح نشود را بشکنید. نیت و هدف مرتضوی جز این است که شما بیان کرده اید.
دوم اینکه این گُلی در کنار زباله نیست. این جزئی از همان سیستم است(شاید همه سیستم گُل باشد. اما می خواهم بگویم این قضیه جدا از کل سیستم نیست). از یک طرف تشنگی ایجاد می کند و از طرفی آب سالم در اختیار نمی دهد. این سیستم فقط به فلج شدن سیستم عقلانی و شرافتمندانه در زندگی افراد جامعه منجر می شود.
سوم اینکه من هنوز در سایت های ایرانی سوء استفاده از کودکان را ندیده ام. البته مواردی مانند پخش فیلم های خصوصی افراد وجود دارد. اما این ها هم فقط مربوط به اینترنت نیست. در خیابان ها و کلوپ های ویدیویی اینگونه فیلم ها با کیفیت و کمیت بیشتری پخش می شود.
و آخر اینکه رواج پورن های خانوادگی یا دیگر موارد غیر عرفی و اخلاقی، نتیجه ی یک فرایند و سیستم است. شما باید علت را بیابی. باید دریافت چرا مردم ایران دارند از اخلاق و شرافت و انسانیت فاصله می گیرند. وقتی شما برای یک لقمه نان مجبور می شوی در طول روز جلوی هزار نفر خم شوی و هزار جور دروغ بگویی دیگر شرافت و اخلاقی برایت باقی نمی ماند. وقتی مجبور هستی برای ارضا امیال غریزی خطر شلاق و ایدز را بپذیری دیگر عقل و خِرَدی باقی نمی ماند. بگذریم! از این سخنان زیاد است.
چنین اقداماتی تنها سطح رویی و نتایج فرایند را هدف قرار می دهند. و این چندان کارکردی ندارد جز یک پوشش موقتی که فقط فهم لایه های زیرین را برای کارشناسان مشکل تر می کند و به این شکل ارائه راه درمان را مختل می سازد.
هزاران وبلاگ داستان سکسی و هزاران وبلاگ و سایت ایرانی که عکسها و فیلم های جوانان و نوجوانان را پخش می کند وجود دارد که با نامهای مختلف که طبق قوانین جهانی کار آنها ممنوع است در فضای اینترنیتی کار می کنند . فقط به این دلیل که ما چون با رژیم جمهوری اسلامی مخالفیم در جهت بسته شدن آنها اقدام نکرده ایم
من یک سئوال از همه شما دارم ایا شما وقتی با این سایت ها که سکس خانوادگی و سکس با بچه در داستانهایش تبلغ می کند چه برخوردی کرده اید. آیا به مرکز جهانی و یا به سرور و جای که به آن سایت ها و وبلاگ ها فضا می دهد گزارش کرده اید؟
این مسئله رابطی به حکومت ندارد این کار جرم است و باید این سایت و وبلاگ ها بسته شوند.
این سایتها و وبلاگ ها فرق دارد با سایت های پرنو که زیر نظر هستند و طبق اصول دنیای آزاد کار می کنند.
هر گردی گردو نیست
"شوان/کردستان " گفته:
"تمام حرف های مانی درست غیر از یک مسئله... هزاران وبلاگ و سایت ایرانی که عکسها و فیلم های جوانان و نوجوانان را پخش می کند وجود دارد "