آیا زمان مرگ دروغ های ما نرسیده است

  • آیا زمان مرگ دروغ های ما نرسیده است



آیا زمان مرگ دروغ های ما نرسیده است


محمدرضا اسکندری: کاک محمدصدیق من و همه ملت روژهلات کوردستان بخصوص آنهائی که با نامهای مختلفی حزبی و غیر حزبی، سیاسی، مدنی روزنامه نگاری در جهان و کوردستان شناخته شده اند از شما شرمنده ایم و هر آنچه خودت صلاح می دانید آنجام بده. اما این را بدان که آینده ما را که با نامهای مختلف  فقط خالی بندی کرده ایم و یک میلیون که چه عرض کنم صد نفر هم عضو که به ایران سفر نکند نداشته ایم که از شما حمایت کنیم  و فقط نیرویی داشته ایم که همواره آماده شرکت در جش و رقص بوده اند  و جرائت شرکت در اکسیونی اعتراضی به خاطر رفتن به ایران و گرفتن حمام آفتاب نداشته اند رسوا خواهد 





محمدرضا اسکندری: اگر چه 25 روز است که از اعتصاب محمدصدیق کبودوند، فعال حقوق بشر و بنیانگذار سازمان حقوق بشر کوردستان که بیش از ۹ سال است در زندان اوین به سر می بر می گذرد و در طول این روزها خود را در کنار او احساس کرده ام، اما برایم بسیار سخت و طاقت فرسا است که نمی دانم و نمی توانم فریاد این انسان مدنی و انسان دوست باشم
زمانی که این خبر را شنیدم که  رژیم برای او آن هم در زندان تشکیل پرونده جدید قضایی با اتهامات ساختگی داده است و آقای کبودوند از روز نوزدهم اردیبهشت اعتصاب غذای نامحدودش را در زندان اوین شروع کرده است تلاش نمودم با تجربه چند ده کاری حقوق بشری خود به یک نقطه اشترک با دیگر افراد و سازمانها و گروهها و احزاب برسم و با آنها یک تلاش مدنی برای آزادی کبودوند در اروپا راه اندازی کنیم.
اولین جرقه ای که به ذهنم زد این بود که حال زمان آن رسیده است که ملت کورد بخصوص کوردهای روژهلات کوردستان به دور از دیدگهای سیاسی، عقیدتی، و حزبی همه با هم از حقوق محمدصدیق کبودوند حمایت نمایند.
با تعدادی از احزاب و سازمانها تماس گرفتم. همه گفتند ما هم عقیده هستیم و حمایت می کنیم. از آنها خواستم تا با نام سازمانها و تشکلات سیاسی خود در چهار پارچه از کبودوند حمایت نمایند. خیلی ها گفتند اگر ما با نام حزب خود حمایت کنیم به ضرر وی است ولی ما حمایت عملی می کنیم.
از روز اول که محمدصدیق کبودوند اعلام اعتصاب غذا نموده است تا امروز که این مطلب را می نویسم  فقط تعدادی کمتر از 30 نفر در چند شهر اروپائی دست به اعتراض و حمایت از آقای محمدصدیق کبودوند زدند.
این در حالی است در هر کشور اروپائی هزاران نفر کورد روژهلاتی که خیلی از آنها خود را سیاسی می دانند زندگی می کنند. سیاسیونی که  وقتی در جشن های آواز احزاب شرکت می کنند فقط خود را نماینده تمام عیار ملت کورد می دانند و دیگران را مزدور رژیم می دانند.
در حالی که این افراد در فیس بوک، شب و روز فعال هستند و با نام واقعی و مستعار مطلب پبلیش می کنند اما همین لشکربی عمل وقتی که پای عمل به میان می آید خبری از آنها نیست.
اگر ما کوردهای روژهلات کوردستان با صدها حزب و سازمان فرهنگی و سیاسی نمی توانیم حتی صد نفر در یک کشور، آن هم برای حمایت از محمدصدیق کبودوند فعال حقوق بشری جمع کنیم چرا خودمان را سر کار گذاشته ایم و حرف بی پشتوانه در سوشیال میدیا در رابطه با مبارزه مسلحانه و سرنگونی رژیم که بهای بیشتر از شرکت در یک حرکت اعتراضی می خواهد می زنیم.
اگر ما و احزاب ما چه قدیمی و چه جدید که رهبران آنها ادعا دارند که حزب آنها چند میلیون عضو در داخل و خارج دارند در هلند و سوئد که هزاران نفر کورد روژهلاتی وجود دارد برای اعتراض به اعدام کمانگر و حال برای اعتراض به اتهام جدید محمدصدیق کبودوند و اعلام حمایت از اعتصاب وی در هلند  و سوئد کمتر از 15 نفر جمع می شوند آیا زمان مرگ دروغ های ما نرسیده است؟
اگر در شرایط کنونی و آن هم در رابطه با محمدصدیق کبودوند تمام احزاب و نیروهای مدنی روژهلاتی نمی توانند چند صد نفر را به حمایت از وی به خیابانهای شهرهای بزرگ اروپائی بیاورند. غیر از اینکه همه ما شکست خورده های سیاسی و فرهنگی و مدنی هستیم چیزی بیش می ماند.
در طول گذر زمان همه ما از رهبران احزاب گرفته تا نیروهای مدنی همه چیزی فقط برای اینکه در خدمت خودمان باشد پیش برده ایم و حال ثمره این اشتباه استراتژیک را خوب می توانیم در این حرکت ها مشاهده کنیم.
نیروی هودار حزبی و مدنی در مراسم رقص  و آواز را نمی توان محک زد. نیروی واقعی یک حزب سیاسی در میدان نبرد سیاسی و تشکیلاتی است که می توان آن را محک زد.
برای من این سئوال بزرگی است.  زمانی که همه احزاب از حرکت و اکسیونهای برای حمایت از محمدصدیق کبودوند حمایت می کنند و آن هم 15 نفر که بیشتر آنها هم کورد و طرفدار احزاب نیستند می آیند. آیا رهبران در خواب این احزاب از مسئولین این کشورها سئوال نمی کنند پس آن نیروی که شما می گوئید با ما هستند کجا است که در اکسیونی که ما تائید می کنیم شرکت نمی کنند.
نکند خدائی نکرده به قول آقای ظریف که گفت ما در خارج مخالفی نداریم اکثریت غالب ایرانیان همیشه در زمان تعطیلات در ایران هستند و این تعداد انگشت شمار که علیه ما اعتراض می کنند در مقابل آنها چیزی نیستد درست است.
در پایان واقعا نمی دانم چه بگویم؟
در یک طرف محمدصدیق کبودوند را می بینم که با تن رنجور و ضعیف روی تخت بیمارستان که به قول دکترها احتمال ایست قلبی دارد با مرگ دست و پنجه نرم می کند و عزم مرد بزرگی که نمی خواهد بار دیگر قربانی استبداد شود.
و در طرف ملتی که همانند جگر زلیخا است و نمی داند و نمی خواهد بفهد اگر برای حمایت از محمدصدیق کبودوند دست به اعتراض بزند از آینده خود و فرزندانش دفاع نموده است.
اگر چه خوب می دانم که این رژیم ضد انسانی ارزشی برای انسان قائل نیست و این را در سالهای زندان با گوشت و پوست و استخوانم درک کرده ام و میدانم پایان این حرکت اگر اینطور پیش برود مرگ محمدصدیق کبودوند است.
مغزم جوابی برای این مشکل بزرگ ندارد. برایم سخت است بدون اینکه محمدصدیق کبودوند به خواسته های به حق خود برسد به خاطر اینکه جانش در خطر است از وی تقاضای پایان اعتصاب غذا کنم.
در مقابل برایم سخت است که برای ادامه اعتصاب غذا وی هورا بکشم. اگر چه محمدصدیق کبودوند برای من در طول بیش از 9 سال زندان نماد مقاومت و انسان دوستی است. اما من همانند خیلی از احزاب شرقی که همیشه مرده یک مبارزه را می خواهند برای پیش برد کارشان، اما من زنده کاک محمدصدیق کبودوند را می خواهم برای اینکه در آینده اگر آینده ای با این مردم که سکوت کرده اند و منافع خود را بر همه چیز ترجیح می دهند باشد این کبودند است می تواند با همکاری افرادی همانند خود و از جنس خود یک جامعه مدنی بر طبق معیارهای جهانی درست کنیم. زیرا کبودند دست بر جای بسیار حساس اجتماعی گذاشته است. مبارزه با اعدام، احقاق حقوق همه انسانها به دور از رنگ و ایدئولوژی و ملیت.
در پایان می گویم کاک محمدصدیق من و همه ملت روژهلات کوردستان بخصوص آنهائی که با نامهای مختلفی حزبی و غیر حزبی، سیاسی، مدنی و روزنامه نگاری در جهان و کوردستان شناخته شده اند از شما شرمنده ایم و هر آنچه خودت صلاح می دانید آنجام بده.
اما این را بدان که آینده ما را که با نامهای مختلف  فقط خالی بندی کرده ایم و یک میلیون که چه عرض کنم صد نفر هم عضو که به ایران سفر نکند نداشته ایم که از شما حمایت کنیم  و فقط نیرویی داشته ایم که همواره آماده شرکت در جش و رقص بوده اند  و جرائت شرکت در اکسیونی اعتراضی به خاطر رفتن به ایران و گرفتن حمام آفتاب نداشته اند رسوا خواهد کرد
در پایان باز هم تکرار می کنم آرزوی من زنده ماندن شما برای آینده است.

با این همه خالی بندان سیاسی و فرهنگی که مبارزه آنها فقط فیس بوکی است و هر روز یک عکس جدید با یک فیگور جدید می گذارند و در چت رومها مختلف در حال لاس زدن با هم دیگر هستند سرنوشت  روژهلات بدتر از این خواهد شد. مبارزه باید واقعی و قابل لمس باشد. من نه حزبی و نه ادعای رهبری داشته ام اما روی سخن ما با رهبران احزاب است. تا زمانی که رهبران سیاسی روژهلات کوردستان به جای کنکاش جامعه خود و تنها وابستگی سیاسی و اقتصادی به مردم روژهلات پیش نروند و باز هم منتظر این باشند کسانی در طول سالهای گذاشته  در باشور به آنها کمک کرده اند کمک نمایند کسانی که خود غلام حلقه به کوش کشورهای کرد کش منطقه بودند در روژهلات کوردستان بر همین پاشنه خواهد چرخید و بهتر است وقتی کبوند و یا کمانگرهای اعدام می شود اطلاعیه حمایت ندهند چون هم آبروی خود را می برند و هم آبروی روژهلات. چون اعلامیه حمایت چندین تشکل سیاسی مدنی و حزبیروژهلاتی  و آمدن 15 نفر خود مایه ابرو ریزی است