
بيژن صف سری
هفده ديماه ١٣٤٦ بود كه ، آخرين عيار از سلسلهی عياران چشم از جهان فروبست ، آری در چنين روزی بود كه كبوتر دل پهلوان وطن ، سينه شكافت و به آسمانها پر كشيد اما با اين همه هنوز هم حكايت دلاوريهای آن تك پهلوان مام وطن شنيدنی است كه پهلوانی را نه از كسب مدال ، كه فراوان يلان و پهلوانانی بودند و هستند كه بيش از او بر گردنشان مدال آويخته اند، اما تنها اوبود كه از سرسپردگی به خالق و دفاع از حق و حقيقت ، جهان پهلوان شد كه تختی بخوبی دريافته بود ، تسليم در برابر زور ، تسليم آزادی است و عياران را اين خود فروشی هرگز نشايد. براستی او كه بود كه حكايت عمر كوتاهش اينچنين به افسانهها و حماسههای تاريخ اين كهنه ديار پيوند خورده است؟ او چه كرده بود كه وقتی مرگ را در آغوش كشيد ، چشمان ملتی از خاك تا به افلاك گريسته است؟ چگونه زيستنی داشت مگر، كه تصويرش پهلو به پهلوی تمثال علی (ع) مینشيند؟ او به كدام آئين و مسلك دل سپرده بود كه ملتی پيروزيش را پيروزی ملی و شكستش را عزای ملی میخواندند ؟ ... و تا امروز كه به هر سالمرگش اين چنين به سوگ مینشينند؟
ادامه کلیک کنید