طاهره خرمی: کنار خیابان در مدخل شنبه بازار شهر لاهه، زنی میانسال نشسته بود. سرما زوزه می‌کشید و آدم‌ها عجله داشتند تا زودتر به خانه برسند و از گرمای مطبوع شوفاژ و غذاهای لذت‌بخش زمستانی جسم و روح سرما زده‌شان را جانی تازه ببخشند. به خاطر سردی هوا، کمتر رهگذری به آن زن میانسال نظر می‌انداخت. لحظاتی مات و مبهوت به او خیره شدم. با فکری پریشان به راهم ادامه دادم. بعد از انجام کارم، حدود یک ساعت بعد که برگشتم دیدیم آن زن هنوز آنجا نشسته است.