من چشم‌اندازی برای رسیدن به توافق نظری و عملی با دو رویکرد معین را نمی‌بینم؛ عملی یا نگاهی که حق تعیین سرنوشت را فریاد می‌زند تا در برنامه و عمل خود برخورداری از حق ملی را جدایی از ایران معنی ‌کند، و نظری یا نگرشی که حق تعیین سرنوشت را منکر می‌شود تا موجودیت ملیت‌های مختلف در ایران را نفی کند و تعارفات "رعایت حقوق اقوام" و "حق شهروندی همگانی" را جایگزین حق ملی آنان نماید. برای من، معیار قضاوت در این موضوع، رویکرد برنامه‌یی است که در مرکز و کانون آن پذیرش تنوع ملی در ایران قرار دارد بهزاد کریمی