سامان رسول پور‎
‎ عروسي بود‏‎ ‎ودختر و پسرهاي جوان با لباسهاي رنگارنگ در وسط تالار مربع شکل شهر، بسان زنجيره، دست در ‏دست هم، پايكوبي مي كردند. دايره اي رسم کرده بودند‎ ‎و به دور عروس و داماد‎ ‎مي رقصيدند. بزم بود وصداي ‏موسيقي شاد کُردي همه را وسوسه مي کرد تا اقلا يک دور‎ ‎و يا بيشتر، بروند‎ ‎و برقصند و بدور عروس و داماد ‏بچرخند