محسن مخملباف: هر چند كه از بي‌خوابي اعصابم به هم ريخته است، هرچند كه توانايي هر كاري را جز نخوابيدن از دست داده‌ام، اما نخوابيدن تنها مسووليت من است. چه كنم؟ اولويت زندگي من همين است. همان مدتي را هم كه خوابيده بودم بر خودم نمي‌بخشم. من خوابيدم كه پسر مادربزرگ خودش را كشت. من خواب بودم كه رفيق‌هاي نازنينم را يكي‌يكي در گور كردند. حالا‌ كم‌كم دارد يادم مي‌آيد كه چه دوستان نازنيني را با خواب خود در گور كرده‌ام. اي لعنت بر شب‌هايي كه در خواب بودم...اي لعنت