دموكراسى يك كليشه نيست، يك روند است. دموكراسى ديروز و دموكراسى امروز يك مشترك لفظى است زيرا دموكراسى يك قرن پيش امروزه استبدادى قلمداد مى شود پس دموكراسى تكامل مى يابد. روزى حكومت نخبگان، دموكراسى افلاطونى را تشكيل مى داد و روزگارى حاكميت اشراف و نقش آنان در برگزيدن امپراتوران در روم باستان و در قرون جديد راى اكثريت ملاك دموكراسى بود اما حكومت اكثريت بر اقليت و گاه ۱ + ۵۰ بر ۴۹ درصد، خشن ترين نوع استبداد شناخته شد و احزاب حرفه اى سياسى كه نمايندگان اقليت از طريق آنها در پارلمان و دولت حضور مى يابند راه تعديل مدل ديكتاتورى اكثريت شد. با فرايند آزمون و خطا، انسان هرچه پيش تر رفت معايب و نواقص تازه ترى از مدل دموكراسى را كشف كرد و به رفع آن همت گماشت. كمتر از نيم قرن است كه جامعه مدنى تشكيل يافته از انجمن ها و سنديكاهاى صنفى در علم سياست و جامعه شناسى جايگاه برجسته اى يافته اند و مجمع عمومى سازمان ملل در سال ۲۰۰۰ بيانيه توسعه هزاره را تصويب كرد كه در بخشى از آن برنامه تقويت نهادهاى مدنى را به مثابه تضمين مشاركت همگانى، كوچك شدن ساختار دولت و تفويض قدرت به جامعه تصويب كرده است. اين مفهوم حدود يك دهه است كه در جامعه ما نيز
بسامد شايانى يافته است
برای خواندن ادامه مطلب این جا کلیک کنید