با تأسف و غم فراوان در روزنامه های اینترنتی به زبان کردی خواندم که خانم مرضیه فریقی، یکی از بانوان بزرگ آواز و هنر کردستان ایران و همرزم و همسر خواننده معروف و دوست عزیزم ناصر رزازی، در صبح روز 18 سپتامبر 2005 در بیمارستانی در سوئد چشم از جهان فرو بست و ما دوستدارانش را با جهانی اندوه و درد بجای گذاشت. اجازه می خواهم پیش از بیان هر مطلب دگر، فقدان یک پیشمرگه مبارز و هنرمند مردمی را به هم ملیتی گرامی و دوست هنرمندم ناصر رزازی، فرزندان عزیزشان، همه اعضای خانواده فریقی و هنر دوستان کرد در سراسر کردستان تسلیت بگویم و خودرا در غم و اندوه بازماندگان آن زنده یاد سهیم بدانم.از دست رفتن هر فردی در هر خانواده، قبیله، شهر، جامعه، ملت و یا کشوری برای نزدیکان و آشنایان آن فرد، بسیار دردآور است. بویژه اگر آن فرد جوان باشد و به نحوی یا شیوه ای، قدمی مثبت در راه خدمت بملت خویش برداشته باشد، آنجاست که فقدانش ضایعه و خساراتی بس سنگین، نه فقط برای خانواده و نزدیکان، بلکه برای کل آن جامعه خواهد بود.آنگونه که ما مردم کرد با هنرمندان مردمی کردستان آشنائی داریم و فعالیت آنان را دیده و می بینیم، فقدان خانم مرضیه، هنرمند و آوازه خوان محبوب کرد، آنهم در سن 47 سالگی و دور از اقوام و سر زمین خویش، ماتمی بزرگ برای جامعه هنر و همه ما است. در واقع زندگی در غربت برای صاحبنظران و کوشندگان جامعه، به قول شاعر بزرگ و نو پرداز ایران، زنده یاد سیاوش کسرائی، "همانند شمع قطره قطره مردن است". یعنی زندگی ما دور از دیار خویش شباهتی به شمع سوزان دارد. اگر شعله های آن بسوزاند ریشه دشمن را، پس بدون شک پیروزی از آن ما است، وگر نه متأسفانه مرگ نا بهنگام هر عزیزی و یا به قتل رساندن یکی از ما ، دشمنان خلق را شاد میکند. بهمین دلیل ما باید بکوشیم با وصف تألم فراوان، عزای عزیزان خود را در غربت به مشت محکمی بر دهان این دشمنان نابخرد که مارا مجبور به ترک آب وخاک خویش نموده اند، تبدیل کنیم. این عزیزان ما، آرزوی بازگشت به سرزمین آزاد خویش را بگور بردند، ولی ما با آنها عهد می بندیم که تا آزادی مطلق و حاکمیت دمکراسی بر وطنمان از پای ننشینیم و در جشن بازگشت به کردستان بر خاک پاک آنان پای کوبی کنیم. سیزده سال و یک روز پیش از مرگ نا بهنگام مرضیه، پاسداران جهل و سیاه اندیش در تاریخ 17 سپتامبر 1992 در ساعت یازده شب، رهبران مبارز حزب دمکرات کردستان ایران، زنده یادان دکتر صادق شرفکندی، فتاح عبدلی، همایون اردلان و محمد دهکردی را به رگبار بستند و آرزوی آن قهرمانان نیز به گور برده شد. اما نیک می دانیم این نکته ضعف دشمن بود و هر که دگر از ما بهر نحوی در غربت بمیرد و یا بقتل برسد، بی تردید لکه ننگی خواهد بود بردامان تاریک اندیشان و دیکتاتوران زمان
هایدلبرگ آلمان فدرال 20 سپتامبر 2005
دکتر گلمراد مرادی